.:شبهاى بى ستاره:. راز عشق در دل ما اين است ، عشق تنها يك واژه جهت گريختن از خود ، نوشته هايم را بخوان .


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



همسفر وبلاگ همسفر به اميد حضور عاشقانى چون شما تأسيس شده و بدون حضور شما لطفى نخواهد داشت ، به ما بپيونديد .

يكى از گزينه هاى زير را انتخاب كنيد .

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همسفر  و آدرس vashangton2007.Loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 119
:: کل نظرات : 66

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 19
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 46
:: بازدید ماه : 639
:: بازدید سال : 1288
:: بازدید کلی : 25330

RSS

Powered By
loxblog.Com

سرزمین ستاره های ماندگار

غربت ( قسمت آخر )
جمعه 29 شهريور 1392 ساعت 16:12 | بازدید : 345 | نوشته ‌شده به دست همسفر | ( نظرات )
با اينكه درد زيادى رو تحمل ميكردم ولى آنى با حضورش دلدارى عجيبى برام بود ، ميديدم كه چطور ، غم من آزارش ميده ، يه شب نيمه هاى شب خون زيادى از دست ميدادم ، واسه يه لحظه مرده بودم ! به هوش كه اومدم سراغ آنى رو گرفتم ، پرستار آنى كوش ، كجاست ، پرستار با لغات يكى در ميون بهم فهموند آنى همون موقع حالش بد ميشه و اتاق بغلى بسترى شده ، از جام بلند شدم رفتم پيشش منو كه ديد آروم شد ، هيچ وقت برام نگفته بود من شبيه برادرش بودم كه مرده بود ، يه لحظه كه منو تو اون حال ديده بود ياد برادرش افتاده بود اون روز اول تو

:: موضوعات مرتبط: غربت ( قسمت آخر ) , ,
:: برچسب‌ها: داستان , غربت , كليپ ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 صفحه بعد